شاهکاری به نام «غرامت مضاعف»

«بیلی وایلدر» از فیلمسازان کلاسیک مورد علاقهی من است. بارها و بارها فیلمهایاش را دیدهام و تماشای «بعضیها داغشو دوست دارن،» «سانست بولوار،» «آپارتمان،» و هماین «غرامت مضاعف» از بزرگترین لذتهای هنریست که در زندهگیام تجربه کردهام. وایلدر، به معنای واقعی کلمه، «نابغه» بود. بدون شک، او استاد تصویر بود اما به عقیدهی من مهمترین المانی که به برجستهگی و جاودانهگی آثار او یاری رسانده قدرت فیلمنامه و داستانپردازی اوست.
اسکرینپلیهای وایلدر هر یک در نوع خود شاهکاری از ماجراآفرینی و دیالوگنویسیاند، بهطوری که حتا بدون بازی ستارههای هالیوودی، لوکیشنها و «میز آن سن»های خارقالعاده، و نماهای تصویری استادانه، چیزی کم ندارند. شاهد آنکه هر یک از این فیلمنامههای او مثل یک داستان جذاب و مستقل قابل مطالعهاند.
وایلدر وسواس و دقت کمنظیری در نگارش و پردازش فیلمنامه داشت. وقتی کمپانی «پارامونت» امتیاز ساخت فیلمی بر مبنای داستان «غرامت مضاعف» نوشتهی «جیمز ام کین» را خرید، مسئولیت تهیهی فیلمنامه را به عهدهی وایلدر گذاشت. جیمز ام کین در آن سالها روی بورس بود و همآن کسی بود که داستان «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» را نوشته بود. به هر حال، وایلدر، که پیش از آن همیشه با «چارلز براکت» همکاری میکرد، اینبار در جستوجوی کسی برآمد که حال و هوای کالیفرنیا را به خوبی بشناسد و درست به هدف زد: «ریموند چندلر،» پلیسینویس معروف. خود وایلدر در اینباره میگوید: «آدمهای بسیار اندکی هستند که میتوانند به حس و حال کالیفرنیا دست یابند. میدانید، موضوع عجیبیست، اینکه تنها کسی که حال و هوای کالیفرنیا را در نثر ریخت یک انگلیسی بود – چندلر.» (پیوندان کتاب، ترجمهی «بهرنگ رجبی،» صص ۱۳۴- ۱۳۵)
خوب، گمانام پیشبینی نتیجهی همکاری دو نابغه چندان هم کار سختی نباشد: شاهکاری به نام «غرامت مضاعف.» فیلمی که بر اساس متن چندلر و وایلدر با کارگردانی خود وایلدر ساخته شد، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست. در نظرسنجی سال ۱۹۹۸ «غرامت مضاعف» در لیست صد فیلم برتر قرن بیستم رتبهی ۳۸ را داشت و در نظرسنجی جدید سال ۲۰۰۷ تا رتبهی ۲۹ بالا آمد.
چند سال پیش، انتشارات خوشسلیقهی «نیلا» در یک کار جالب توجه ترجمههای فارسی اغلب فیلمنامههای وایلدر را با ترجمههای بسیار شستهرفته و اطلاعات ضمیمه دربارهی فیلم و فیلمساز منتشر کرد. یکی از این فیلمنامهها، خوشبختانه، «غرامت مضاعف» بود. متن این فیلمنامه، برخلاف باقی فیلمنامهها، از سکانسبندی و توصیفات اضافی صحنهها عاریست و فقط «شخصیتها و موقعیتها و کلمات» را روایت میکند. این است که مانند یک رمان جذاب است و بدون سکته و وقفه میتوان از خواندن متن یکپارچهاش لذت برد.

«Double Indemnity» ـ دستکم در زمان ساخت فیلم ـ بندیست در قراردادهای بیمهی حوادث شرکتهای بزرگ بیمهگر، که تصریح میکند اگر بیمهگزار در اتفاقاتی که احتمال وقوع آنها کم است، مثلن در سانحهی قطار، کشته شود، به او دو برابر غرامت پرداخت میشود. کل ماجرای «غرامت مضاعف» بر اساس هماین بند و وسوسهای که برای دریافت صد هزار دلار غرامت از شرکت بیمه وجود دارد شکل میگیرد. (در پرانتز اشارهی کوتاهی میکنم به معادل فارسی نهچندان جالب توجه «Double Indemnity» این نام، برای آنها که اثر را نخوانده و ندیدهاند، گنگ است. شاید «غرامت دو برابر» ترجمهی بهتری بود، چون مخاطب فارسی مثلن، با گزارهی «دیهی دو برابر» (در ماههای حرام) آشناست، اما هیچوقت اصطلاح «دیهی مضاعف» یا «غرامت مضاعف» به گوشاش نخورده است.)
«فیلیس دیتریکسن» زنیست مکار، فاسد و پولپرست، که بهطور اتفاقی با «والتر نف،» فروشندهی بیمهی شرکت پاسیفیک، آشنا میشود. والتر برای تمدید قرارداد بیمهی خودروی سواری آقای دیتریکسن به منزل آنها آمده است، اما داستان جور دیگری رقم میخورد. دیتریکسن منزل نیست و والتر خود را با فیلیس رو به رو میبیند. خیلی زود به او دل میبندند و فیلیس هم تصمیم به قتل شوهر خود و سوءاستفادهی کلان از شرکت بیمه میگیرد. والتر، عقلباخته و دلباخته، آلت دست فیلیس میشود و نقشهی ماهرانهای برای قتل شوهر او و سرکیسهکردن شرکت بیمه ـ که خود از همهی ریزهکاریهای تحقیقات و اثبات ادعای خسارت در آن آگاهی دارد ـ طرح میکند. دیتریکسن باید در سانحهی قطار بمیرد تا فیلیس غرامت مضاعف دریافت کند.
ماجرا پلیسی نیست، اما صحنهسازی برای قتل چیزی از یک شاهکار پلیسی کم ندارد. همهچیز مو به مو برنامهریزی و بررسی شده، طوری که حتا پلیس هم مرگ دیتریکسن را تصادفی تشخیص میدهد. اما این پایان ماجرا نیست. مدیر ادعای خسارت شرکت بیمه، که از قضا دوست صمیمی والتر هم هست، خیلی زود دست به کار میشود تا پرده از این مرگ مشکوک بردارد.این مرد شریف، از هر کارآگاهی زیرکتر و سمجتر است و در نهایت هم راز قتل را درمییابد.
روند فیلم و فیلمنامه آنقدر جذاب است که خواننده را تا پایان میخکوب میکند. همهچیز قدم به قدم، حسابشده، و زیرکانه و ظرافتآمیز پیش میرود و بیننده و خواننده را در تجربهای شریک میکند که تا مدتها آن را از یاد نخواهد برد. تعلیق و حرکت فلشبکوار داستان استادانه و ستایشبرانگیز است.
فیلمنامهی «غرامت مضاعف» یک حسن بزرگ دارد که فیلم ندارد! صحنهی پایانی، یعنی اعدام والتر نف، به دلایلی در فیلم اضافی تشخیص داده و حذف شد. در کتاب «غرامت مضاعف» فیلمنوشت این صحنهی حذفشده ترجمه و به متن افزوده شده است. اهمیت این نکته اینجاست که وایلدر اعتقاد دارد آن صحنه «یکی از بهترین صحنههاییست که در تمام عمر فیلمبرداری» کرده است.
فیلم «غرامت مضاعف» محصول سال ۱۹۴۴ است، یعنی چیزی حدود ۷۰ سال پیش! اگر فیلم را ببینید، دهانتان از تعجب باز میماند که چهطور در آن سالها فیلمی با این کیفیت و جذابیت ساخته شده است. فیلم برای زمانهی ما هم شاهکار است، چه برسد به ۱۹۴۴. چه فیلم را دیدهاید و چه ندیدهاید، فیلمنامهی «غرامت مضاعف» را از دست ندهید؛ مطالعهی آن لذتیست کمنظیر و نوستالژیک.
«غرامت مضاعف»
ریموند چندلر/ ترجمهی رحیم قاسمیان
نشر نیلا/ چاپ اول/ ۱۳۸۵