موضعی ارزشمند با درامی خام دستانه؛ نقدی بر فیلم بلوط پیر

فیلم «بلوط پیر» اثری است که در عین داشتن موضعی ارزشمند، در روایت خود دچار کاستی‌هایی است که بر تجربه‌ی تماشای آن سایه می‌اندازد. داستان در سال ۲۰۱۶ رخ می‌دهد، زمانی که گروهی از پناهجویان سوری به منطقه‌ی کانتی دورام در انگلیس مهاجرت کرده‌اند. این جابه‌جایی، واکنش‌های گوناگونی را در میان مردم محلی برمی‌انگیزد. در این میان، تی‌جی بناتین، مالک یک بار قدیمی به نام «بلوط پیر»، رفتاری متفاوت از دیگران دارد و تلاش می‌کند تا راهی برای تعامل و همزیستی بیابد. فیلم در ابتدا با نمایش مجموعه‌ای از عکس‌های سیاه و سفید از شخصیت یارا، بیننده را به‌طرز مؤثری به فضای داستانی خود وارد می‌کند و مخاطب را آماده‌ی مواجهه با قصه‌ای می‌کند که می‌تواند پیچیدگی‌های زندگی مهاجران و میزبانان آن‌ها را بررسی کند. اما پس از این مقدمه، فیلم در ادامه، به‌جای پیشبرد یک روایت منسجم، مخاطب را به حال خود رها می‌کند.

یکی از دلایل این گسست، در نحوه‌ی شکل‌گیری قصه است. داستان اصلی، در میان چندین پیرنگ فرعی پراکنده می‌شود که هیچ‌کدام به‌درستی پرداخت نمی‌شوند و ارتباط عمیقی با هسته‌ی مرکزی داستان برقرار نمی‌کنند. از یک‌سو، محل بار بلوط پیر و آدم‌هایی که در آن رفت‌وآمد دارند، در فیلم حضور دارند اما شخصیت‌های آن‌ها به‌خوبی پرورانده نمی‌شوند و در نهایت چیزی بیش از سایه‌هایی محو باقی نمی‌مانند. حضور آن‌ها در قاب‌ها بیشتر بیانگر نوعی روزمرگی است تا پیوند معناداری میان آن‌ها و بار. از سوی دیگر، پناهجویان سوری در فیلم جایگاهی دوگانه دارند. فیلم آن‌ها را عمدتاً قربانی اشتباهات دولت سوریه معرفی می‌کند و از سایر ابعاد پیچیده‌ی جنگ داخلی، همچون حضور داعش و مداخلات خارجی، چشم می‌پوشد. این نگاه تک‌بعدی، نه‌تنها عمق بحران مهاجرت را کاهش می‌دهد، بلکه تصویری ساده‌سازی‌شده از واقعیت سیاسی و اجتماعی ارائه می‌دهد.

بااین‌حال، شخصیت تی‌جی بناتین، بیش از دیگران مورد توجه قرار گرفته و کارگردان با استفاده از سکانس‌هایی که او را در دریا، بار و در کنار سگش نشان می‌دهند، تلاش کرده است تا تصویری چندبعدی از او بسازد. این پرداخت تا حدی موفق است و شخصیت او را باورپذیر جلوه می‌دهد، اما مشکل اینجاست که او به‌تنهایی نمی‌تواند بار دراماتیک فیلم را به دوش بکشد. در مقابل، شخصیت یارا، که به‌عنوان یکی از پناهجویان سوری نقش مهمی در داستان دارد، تقریباً به یک دوربین عکاسی تقلیل یافته است. او چه کسی است؟ چه گذشته‌ای دارد؟ انگیزه‌هایش چیست؟ فیلم پاسخی به این سؤالات نمی‌دهد. لوچ از هنر عکاسی به‌عنوان ابزاری برای نشان دادن تأثیر هنر در نرم کردن سختی‌های زندگی استفاده می‌کند، اما این ایده به‌اندازه‌ی کافی در دل روایت جای نمی‌گیرد و بیشتر به‌عنوان عنصری فرعی باقی می‌ماند.

در بستری گسترده‌تر، فیلم دو گروه از انسان‌ها را به تصویر می‌کشد: از یک‌سو، مردمان بومی منطقه که با مشکلات اقتصادی، بیکاری و سیاست‌های ناعادلانه‌ی دولت مواجه‌اند و از سوی دیگر، پناهجویانی که از جنگ گریخته‌اند و در جست‌وجوی سرپناهی جدید هستند. لوچ تلاش می‌کند تا این دو گروه را به هم نزدیک کند و به آن‌ها فرصتی برای درک متقابل بدهد، اما این همزیستی به‌شکلی خام‌دستانه و غیرواقع‌گرایانه ترسیم شده است. روایت فیلم، به‌جای آنکه از درون کنش‌های شخصیت‌ها و موقعیت‌های ملموس برآمده باشد، بیشتر شبیه به بیانیه‌ای سیاسی درباره‌ی اهمیت همدلی و همزیستی است. فیلم به‌روشنی موضعی ضد فاشیسم و نژادپرستی دارد و قصد دارد نشان دهد که هویت انسانی فراتر از مرزهای ملی و جغرافیایی است. اما این ایده‌ها بیشتر در سطح باقی می‌مانند و چندان درون بافت سینمایی اثر تنیده نشده‌اند.

این اثر از نظر فضاسازی نیز دچار ضعف است. در حالی که در مستند «کدام طرف هستید؟»، کن لوچ با دقتی ستودنی، حال‌وهوای مکان‌هایی را که معدنچیان در آن‌ها گرد هم می‌آمدند و روایت‌های زندگی‌شان را با موسیقی و گفتگوهای صمیمی درهم می‌آمیختند، بازآفرینی کرده بود، در «بلوط پیر» چنین عمقی دیده نمی‌شود. بار «بلوط پیر» در فیلم، بیشتر با چند دیالوگ معرفی می‌شود تا اینکه در قاب‌های فیلم، به مکانی زنده و پویا بدل شود. دوربین، به‌جای آنکه مخاطب را درون فضاهای این بار و روابط میان افرادش غوطه‌ور کند، آن‌ها را به‌عنوان نقاطی ایستا و محدود به نمایش می‌گذارد.

اما در پس این ضعف‌ها، فیلم همچنان حامل امضای کن لوچ است. او در ۸۷ سالگی همچنان به عقاید خود پایبند است و در آخرین ساخته‌اش، با همکاری پل لاورتی، فیلمنامه‌نویس دیرینه‌اش، تلاش کرده تا روایتی را شکل دهد که برآمده از دغدغه‌های اجتماعی‌اش باشد. این فیلم، نه‌تنها در عنوان (حرف K روی آن که می‌تواند اشاره‌ای به نام خود کارگردان باشد) بلکه در مضمون و لحن نیز، بازتابی از تفکر و باورهای همیشگی اوست. گرچه روایت آن، انسجام لازم را ندارد، اما در لحظاتی، موفق می‌شود حس امید و همدلی را در دل مخاطب زنده کند. کن لوچ در این فیلم، شاید بیش از آنکه در پی ساختن یک اثر دراماتیک قوی باشد، به‌دنبال آن است که بیانیه‌ای از باورهای خود ارائه دهد. باور به اینکه حتی در میانه‌ی جهان پر از مرز و جدایی، همچنان می‌توان برای همدلی و انسانیت راهی یافت.

«بلوط پیر» فیلمی است که در نهایت، دغدغه‌های درستی دارد اما در انتقال آن‌ها به زبان سینما، دچار لغزش‌هایی شده است. روایت آن، در عین آنکه موضوعی مهم را بررسی می‌کند، به‌خاطر ضعف‌های ساختاری، از رسیدن به تأثیری عمیق بازمی‌ماند. شخصیت‌های فرعی آن، بیشتر در حاشیه‌اند و پیچیدگی‌های موقعیت‌های اجتماعی و تاریخی، به ساده‌ترین شکل ممکن نمایش داده شده‌اند. در عین حال، این اثر همچنان حامل لحظاتی است که می‌تواند بیننده را به اندیشیدن درباره‌ی مفهوم همزیستی و سرنوشت کسانی که در میان بحران‌های جهانی سرگردان‌اند، وادارد. کن لوچ در آخرین اثرش، شاید بیش از هر چیز، تلاشی برای زنده نگاه داشتن آرمان‌هایش کرده است. او جهان را آن‌طور که هست، به تصویر نکشیده، بلکه آن‌طور که آرزو دارد باشد، ترسیم کرده است.

عرفان گرگین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *